ل ن ( تحصیلات : لیسانس ، 28 ساله )

حدود يك ساله كه ازدواج كرده ام.مشكل خاصي نداريم.جز جرو بحثها كه گاها پيش مياد.وضع ماليمون بد نيست من نيز شاغلم .ولي مدتيه شديدا احساس خلا و افسردگي و تنهايي عجيبي ميكنم.همسرم معمولا با من حرف نميزنه و راجع به اهداف و برنامه ريزيهاش و اتفاقاتي كه براش افتاده اصلا به من چيزي نميگه. راجع به خانواده خودش هم كه از همون دوران نامزدي هيچ و هيچ چيز به من نگفته و معمولا مساله رو كاملا پيچانده. و يا راستش رو به من نگفته. و من معمولا از ديگران خيلي چيزها رو شنيدم چه در مورد خانوادش و چه در مورد اهدافش.در كل با من حرف نميزنه.بيشتر من حرف ميزنم.منم خسته ميشم از اينكه همش من بگم و اون چيزي نگه.راستش بهم برميخوره.
ما ثروتمند نيستيم. ولي از نظر امكانات زندگي شكر خدا تقريبا چيزي كم نداريم. هر دو تحصيلكرده و مهندسيم.
كساني كه از دور ميبيننمون فكر ميكنند بايد خيلي خوشبخت باشيم.
ولي من گاهي احساس ميكنم اصلا خوشبخت نيستم. شايد چون زياد همسرم با من دوست نيست و من آدم خيلي عاطفي هستم.
به نظر شما چيكار كنم دوست تر و صميميتر شويم و حرف دلش را قبل و بيشتر از ديگران به من بگه؟ لطفا راهنماييم كنيد. متشكرم


مشاور (hassan najafi)

خواهر گرامي اين رويكرد شما طبيعي است اما بايد عرض شود كه برخي افراد معمولا خويشتندار و خودار از بروز عواطف و وقايع زندگي هستند . اين افراد معمولا دورن گرا هستند و و از جنب و جوش زياد دوري مي كنند . اين افراد كم حرف ظاهر مي شوند. سعي كنيد شما به روند ابراز محبت ادامه دهيد گر چه آنها نمي خواهند خود را پر جنب و جوش ظاهر سازند اما از افراد پر جنب و جوش و خونگرم بسيار خشنود مي گردند . شما سعي كنيد بهتر ايشان را درك كنيد و به ايشان نزديك شويد اگر فاصله را زياد كرديد اين به صلاح شما نيست بلكه سعي كنيد با نزديكي به او آرام شويد و از درون او با خبر شويد . سعي نكنيد زياد از گذشته او تجسس كنيد اگر حاضر به بازگو كردن نيست شما اصرار نكنيد . شما هم اكنون نيز خوشبخت هستيد اما اهل مقايسه نباشيد هر فردي را آن طور كه هست بشناسيد و آنطور كه مي خواهد برخورد كنيد . برخي توانايي و مهارت ارتباط را ندارند پس نبايد از ظاهر حكم كلي صادر كرد . زندگي خود را با شور و نشاط ادامه دهيد و از فكر هاي مايوس كننده و مخرب دوري كنيد . موفق و پيروز باشيد .